با صفا آقاجانی بازیگر باسابقه و گوینده رادیو ، خاطرات پامنار، سفارت شوروی و همسایگی با شازده ها، ،
به گزارش مجله سیاران، بچه پامنارم! نخستین دیالوگ صفا آقاجانی بازیگر و گوینده پیشکسوت رادیو معرفی خودش است. مثل صدای گرمش از رادیو که در برخورد نزدیک صمیمی تر هم می گردد.
خبرنگاران - بهاره خسروی: به شوق مرور خاطرات شیرین کودکی اش در کوچه پسکوچه پامنار راه بَلد می شود و همراه با خودروی شخصی اش و مجوزی که برای عبور از منطقه ها ممنوع بازار دارد به سمت خانه و کوچه قدیمی اش در کوچه صدر اعظمی (شهید صوفیانی) می رویم. از همسایگی با شازده های قاجاری، عمه حلیمه همسایه مهربانشان و دیدنی تلویزیون همسایه از روی دیوار، ارادت مردم به نقش هایش و... تعریف می نماید. در کوچه مدرسه قدیمی خود بعد از سال ها عکسی را به یادگار می گیرد و از اینکه پامنار زیبا و محبوب دوران کودکی اش مورد بی مهری قرار گرفته ناراحت است. می گوید که پامنار امروزی شبیه انبار غبار گرفته ای در گوشه شهر است.
قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
آقاجانی که حسابی با دیدن کوچه و محله قدیمی اش سَرِ ذوق آمده است از حال و هوای زندگی قبیله ای در آن روزها یاد می نماید و می گوید: در گذشته معمولاً بیشتر زندگی ها جمعی یا قبیله ای بود. اگر پسری ازدواج می کرد از خانواده جدا نمی شد و در همان خانه پدری یا چند خانه آن طرف تر ساکن می شد. اعضای یک خانواده دور از هم زندگی نمی کردند. همه اهل یک محله با هم فامیل بودند و خوردن کاهو سکنجبین در عصرانه ها برترین بهانه برای جمع شدن همه فامیل در کنار هم بود.
هنرمند هم محله ای ما می گوید که سبک زندگی امروزی کاملاً تغییر نموده و همه در پی استقلال در زندگی شخصی هستند: همین تغییر و گذر از زندگی قبیله ای باعث شده است هر کدام از اعضای خانواده در گوشه ای از شهر ساکن شوند. به فرض اگر قرار باشد فرزندم به خانه من بیاید باید یکی، دوساعتی را در ترافیک سر کند. شاید همین موضوع هم یکی از دلایل کم شدن رفت و آمدها میان اعضای یک خانواده باشد. مسائل مالی و مسائل مختلف دیگری هم هست که در کمرنگ شدن روابط فامیلی بی اثر نیست.
دیدنی تلویزیونِ خانه شازده
قرارمان با آقاجانی شد میدان ارگ، مقابل ساختمان قدیم رادیوی تهران. قرار است با بازیگر و گوینده پیشکسوت رادیو به کوچه پسکوچه های پامنار یعنی همان محله دوران کودکی این هنرمند برویم و گذشته و امروز محله را با هم مرور کنیم. وارد کوچه شهید صوفیانی می شویم. برق نگاه و هیجان او پرشور و حرارت می شود و با تعریف از هرکدام از همسایه ها سر صحبت را باز می نماید.
او که در شهرستان ارومیه به جهان آمده زمان دقیقی را که به تهران و محله پامنار آمده است به خاطر دارد: 17 خرداد سال 1342 وقتی 6 ساله بودم به محله پامنار، کوچه صدر اعظمی (شهید صوفیانی) آمدیم. یادش به خیر. آن زمان خانه ما یک حیاط بزرگ با 11 مستأجر داشت. یک عمه حلیمه داشتیم که از مستأجران خانه بود و رئیس حیاط به حساب می آمد. صحبت هایش برای همه همسایه ها ارج و قرب داشت. او زنِ فهمیده، عاقل و خیرخواهی بود و هوای همه همسایه ها به خصوص همسایه های تازه وارد را حسابی داشت.
به کوچه خاکی در کوچه صدراعظمی که می رسیم او از شکاف دیوار به داخل خانه متروک دوران کودکی اش نگاهی می اندازد. معین است که با خود دوران گذشته را مرور می نماید: در همسایگی ما 2 شازده قاجاری هم زندگی می کردند. زمان بازی بچه ها دائم والدین تذکر می دادند که سر و صدا نکنید اما شازده خانم ناراحت می شد. این شازده ها نخستین افرادی بودند که تلویزیون در خانه داشتند. بچه های قد و نیم قد محله برای دیدنی تلویزیون، روی دیوار مشترک، ردیفی می نشستیم و تلویزیون دیدن می کردیم. حالا این روزها وقتی به روزهای بالا رفتن از دیوار فکر می کنم می ترسم.
آقاجانی دوره دبستان را در مدرسه نادر و دبیرستان را در مدرسه ناهید سپری نموده است. او در نوجوانی همراه خانواده چند سالی به شهر تبریز، کوچ و فعالیت هنری اش را از همان شهر آغاز کرد. تا اینکه سال 1356 به همراه خانواده دوباره به تهران و محله عرب ها بر می شود و تا چند سال بعد از ازدواج در همین منطقه زندگی کرد.
حریم فراموش شده همسایه
زندگی در آپارتمان ها روابط اجتماعی بین اهالی از جمله همسایه داری را تغییر داده است. آقاجانی نداشتن تعریف درست از فرهنگ آپارتمان نشینی را یکی از دلایل فراموش شدن حُرمت همسایه داری می داند و می گوید: در گذشته همه خانه ها یک حیاط داشت. همه همسایه ها با رعایت این حریم ارتباط خوبی داشتند و یکدیگر را می شناختند و یاری حال یکدیگر بودند. اما وقتی پای برج ها و آپارتمان ها به میان آمد سبک زندگی تغییر کرد. حالا همسایه ها با هم صاحب یکسری حریم های مشترک مثل راه پله، انبار و پارکینگ شده اند و یکدیگر را در این حریم ها می بینند. در حالی که کمتر با یکدیگر در ارتباطند.
آقاجانی می گوید که سال هاست آپارتمان سازی در منطقه ها شهر تهران شکل گرفته است. اما هنوز قانون هایی را که شهرداری درباره رعایت حریم همسایه ها وضع نموده جنبه رسمی میان مردم ندارد و خیلی ها حتی از آن بی خبر هستند. اما بد نیست که رسانه های جمعی با برنامه سازی در این زمینه به آشنایی مردم با فرهنگ آپارتمان نشینی یاری نمایند: خیلی از اهالی یک ساختمان می توانند با حفظ حریم همسایه شان با یکدیگر رفت وآمد داشته باشند. من و اهالی آپارتمان مان هفته ای یک بار از این رفت و آمدها داریم. اغلب برای خوردن یک ناهار یا آش دسته جمعی.
هیس همسایه میاد
آقاجانی با قدم زدن در کوچه دوران کودکی اش خاطرات زیادی از بازیگوشی ها و بازی های جمعی آن دوران می گوید: بچه که بودیم وقتی سرتاسر کوچه می دویدیم و بازی می کردیم در خیال بچگانه مان کوچه را خیلی بزرگ می دیدیم. مثلاً ساختمان سفارت حکومت شوروی سابق در خیابان پامنار که برایمان جای بزرگ و عجیبی بود. اما متأسفانه بچه های امروز بسیاری از این حال و هوا را نمی توانند درک نمایند. چون آپارتمان ها قوطی کبریتی شده است و با هر حرکت و تحرک بچه ها مجبوریم از جمله هیس همسایه می آید استفاده کنیم. بچه ها امروز جایی برای فعالیت های فیزیکی و تخلیه انرژی شان ندارند.
هنرمند هم محله ای می گوید: بسیاری از بازی های دوران کودکی ما تمرین زندگی جمعی و بزرگسالی بود. این روزها فقط پارک ها می توانند جای خالی کوچه ها را برای بچه ها پُر نمایند. البته به شرط اینکه محیط امن باشد. فکر می کنم در محله های جنوبی تهران که جمعیت بیشتری در بافت فشرده آن زندگی می نمایند هرچه بوستان های بیشتری ساخته شود فضا برای بازی بچه ها بیشتر می شود.
هویت مالی محله ها
زمانی که هنوز تهران به وسعت امروز نبود. واژه بچه محل باعث غرور و افتخار اهالی هر محله بود؛ واژه ای که این روزها در حال کمرنگ شدن است. به عقیده آقاجانی بیشترین علت تغییر نگاه فرهنگی از میان رفتن هویت فرهنگی هر محله است. او می گوید: برای من هنوز بچه پامنار بودن باعث افتخار است. هر چند که از دیدن پامنار امروزی که تبدیل به پارکینگ موتور سیکلت ها یا به تعبیر دیگر مثل یک انباری غبار گرفته با هویت مالی شده است دلم می سوزد. اما محله ام است و دوستش دارم.
خرید از بازار تهران
بیشتر از 30 سال است که محل کارم در مجاورت بازار تهران است. هیچ جا بهتر از بازار تهران نیست. حتی هنگام مسافرت هم جز بازار تهران از هیج جا خرید نمی کنم. آقاجانی که از مشتریان قدیمی و ثابت بازار تهران است با بیان این مطلب می گوید: به واسطه کار در رادیو در دلِ بازار رفت و آمد می کنم. حال و هوای بازار نسبت به قبل تغییر نموده است. در گذشته هیچ خانمی به بازار نمی آمد و اینجا آنقدر شلوغ نبود. بازار، محل رفت وآمد عمده فروش ها بود.
وقتی همراه همکاران به دیدنی بازار می رفتیم برای بازاری ها عجیب بود. البته برای ما هم حالت گردش و سرگرمی داشت نه حُکم جایی برای خرید. اما کم کم خُرده فروشی در بازار جان گرفت و بسیاری از شهروندان مشتری ثابت بازار شدند.به پیشنهاد این هنرمند هم محله ای اگر اداره های اطراف بازار به بخش دیگری از شهر منتقل شود علاوه بر حفظ و افزایش زیبایی چهره بازار تا حدودی از ترافیک و آلودگی صوتی و هوایی این محدوده هم کاسته می شود.
---
منتشر شده در خبرنگاران محله منطقه 12در تاریخ1394/12/1
منبع: همشهری آنلاین