روزگاری که دل همسایه برای همسایه اش می تپید
به گزارش مجله سیاران، مردم یافت آباد نیز همانند دیگر اقوام ایران از قدیم برای خود رسم و رسوم و باورهای خاصی داشتند. باورها و رسومی که گاهی با قوم های دیگر شباهت و گاهی تفاوت هایی داشت و در روزگاری نه چندان دور در بین اهالی یافت آباد اجرا می شد.
خبرنگاران-ملیحه آرونی: خیلی از آن روزها نمی گذرد که دل همسایه برای همسایه اش می تپید و همسایه خوب به عنوان یکی از اعضای خانواده به حساب می آمد. اما امروز بعضی ها همسایه مداری را فراموش نموده اند و اگر رابطه ای میان همسایگان هم وجود دارد بسیار محدود شده است. این هفته در این صفحه، یادی نموده ایم از روزگار سپری شده اقوامی که همسایگانشان را دوست می داشتند و شاید امروز این شعر هوشنگ ابتهاج به فکر متبادر گردد: در این سرای بی کسی، کسی به در نمی زند...
قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
کاسه معروف همسایگی
در کنار همه رسم های متفاوتی که در بین اهالی یافت آباد رواج داشته کاسه همسایگی هم رسمی است که همچنان میان بعضی از اهالی این محله اجرا می گردد. مثلاً اگر کسی در خانه غذا یا میوه ای را داشت که بویش در خانه همسایه می پیچید و همسایگان طالب اش می شدند، مقداری از آن غذا یا میوه را در کاسه می ریختند و بین همسایگان همجوار تقسیم می کردند. البته در فصل بهار و پاییز این رسم پر رنگ تر میان اهالی اجرا می شد. همسایگان آغوز گوسفند یا گوساله تازه زا را در کاسه ای می ریختند و به همسایگان خود می دادند. از آنجایی که فصل بهار فصل فراوانی گوشت بره بود، گوسفندداران گوشت قربانی را میان همسایگان تقسیم می کردند و از پوستش کلاه و لباس تهیه می کردند. در گذشته پوست بره بیش از گوشتش ارزش داشت.
برکت نمک
در زمانی که یافت آباد نیز مانند دیگر محله ها به آداب و سنن خود پایبند بود، نمک را دوره گردها کوچه به کوچه داد می زدند و می فروختند؛ دوره گردانی که سنگ نمک را بار شتر یا الاغ خود نموده و در کوچه و بازار می چرخیدند. زنان خریدار نمک ها هم هرچند وقت یک بار برای برطرف احتیاج، مقداری از این سنگ نمک ها را درهاون ریخته و پودر می کردند. هر وقت نمک خانه ای تمام می شد و زن از همسایه اش نمک می خواست، همسایگانی بودند که از قرض دادن امتناع می کردند. آنها بیرون رفتن نمک از خانه را از میان رفتن برکت خانه می دانستند. همین بود که اگر کسی احتیاج به نمک داشت، مجبور بود در خانه اقوام درجه یک را بزند. از طرفی مردم برای نمک احترام بسیاری قائل بودند و حتی به آن قسم می خوردند.
به دعوت بلقیس خانم
وقتی با ریش سپیدان یافت آبادی همکلام می شوید و پای صحبت هایشان می نشینید، همه آنها از زنی می گویند که بخشی از خاطراتشان را برایشان ساخته؛ بلقیس خانم! بلقیس خانم از زنان قدیمی و خوش اخلاق یافت آبادی بوده که همه اهالی محله از پیر تا جوان، ذکر و خیرش ورد زبانشان است. اهالی محل می گویند اگر همسایه ای مراسمی مثل عروسی، حنابندان، مجلس های زنانه یا سفره انعام داشت کافی بود به بلقیس خانم بگوید تا بی آنکه همسایه ای را از قلم بیندازد همه را از مراسم آگاه کند. بانوی خوش اخلاق یافت آبادی، چادرش را به سر می انداخت و تک تک همسایه ها را برای حضور در مراسم دعوت می کرد. بلقیس خانم برای بهتر برگزار شدن مراسم یاری حال صاحب خانه بود و تا جایی که می توانست از انجام کار کوتاهی نمی کرد.
سفره های نذری
اما از دیگر رسومی که میان عده ای از زنان یافت آباد وجود داشت و همچنان ادامه دارد، نذر کردن برای برآورده شدن آرزوها و حاجاتشان است. آنها سفره های نذری می اندازند و زنان همسایه را دعوت می نمایند. وقتی زنان جمع می شوند، روضه و مرثیه ای می خوانند. تا چند دهه پیش، مرثیه را مردان می خواندند، اما امروز این مرثیه را یکی از زنان می خواند و اگر کسی برای مرثیه خوانی پیدا نگردد، مرثیه خوان مردی دعوت می نمایند تا سفره بر پا گردد. در این سفره های نذری 2 شمع روشن می نمایند و مقداری نان و خرما در سفره می گذارند. کلوچه های کوچکی هم در این سفره می گذارند که شیرینی فراوانی هم دارد.
سبزی پاک کنی در کوچه ها
جویا شدن احوال همسایه، سنت یافت آبادی های گذشته بود که هیچ گاه فراموش نمی شد، مردم با در کنار هم بودن و با حضور ریش سفیدان محله بسیاری از مسائل خود را حل می کردند. بعدازظهر هر روز در هر کوچه جلو در ورودی خانه آب و جارو می شد و زنان و اهالی آن کوچه به بهانه پاک کردن سبزی، دور هم جمع می شدند و گل می گفتند و گل می شنیدند. شب نشینی ها هم جزء جدانشدنی زندگی اهالی یافت آباد به حساب می آمد. همدلی و همکاری در مسائل، همراهی در شادی و روابط محکم همسایگی از خوبی شب نشینی همسایگان به شمار می رفت. مردم می دانستند در مسائل می توانند روی یاری همسایه حساب نمایند. همسایه ها حواسشان به محله بود تا غریبه وارد محله نگردد و در زمان غیبت همسایه به مالشان دست درازی ننمایند.
در جوار خانه مادر شوهر
خانه های بزرگ و چندین اتاق خوابه آن سال ها، عروس و مادر شوهرهای زیادی را سال ها کنار هم دیوار به دیوار همسایه نموده بود. خانه هایی که باعث می شد خانواده ها تلخ و شیرین روزگار را با هم و در کنار هم تجربه نمایند. آن موقع خانواده پسران برای ازدواج فرزندشان نگرانی مسکن را نداشتند و دختران با آسودگی خیال از حیث خانه و اجاره نشینی خانه دار می شدند. آن روزها تعداد اتاق های هر خانه به مقدار ای بود که برای تک تک بچه ها سقفی فراهم باشد تا راحت تر تشکیل خانواده دهند. هر یک از بچه ها یک یا 2 اتاق در اختیار داشتند و زیر سایه پدر و مادر زندگی را شروع می کردند. این همسایگی هم تا سال ها ادامه داشت مگر اینکه پسر خانواده صاحب فرزند می شد و فضای خانه دیگر جوابگوی احتیاج او و خانواده اش نبود. در این شرایط با پس اندازی که اندوخته بود خانه بهتر و بزرگ تری برای زن و فرزندش تهیه می کرد و به خانه تازه راهی می شد.
----
*منتشر شده در خبرنگاران محله منطقه 18 در تاریخ 1393/06/16
منبع: همشهری آنلاین